وقتی نان در کف جاده است
به گزارش روشنا نیوز، مهدی باقرپور فعال اجتماعی شهرستان پلدختر طی یادداشتی نوشت: پلدختر و معمولان را باید قربانیان خاموش وعدهها و ترک فعلها دانست. دو نقطه از خاک لرستان که با وجود نعمتهای فراوان طبیعی، در فهرست محرومترین مناطق کشور جای گرفتهاند؛ نه به دلیل کمبود منابع، که بهدلیل وفور غفلتها. سالهاست که مردمان این دیار در حاشیه تصمیمگیریها و اولویتهای توسعهای رها شدهاند؛ گویی سهمشان از سفره کشور فقط وعده و انتظار بوده است.
در این سرزمین، واژهای بهنام صنعت به افسانه میماند. اشتغال پایدار، رویایی است که نسلها آن را به دوش کشیدهاند و امروز هم در حد همان رویا باقی مانده است. کشاورزی و دامداری که روزگاری ستون فقرات معیشت مردمان بود، امروز زیر فشار بیتدبیریها، ترسالی و خشکسالی و عدم مدیریت اصولی منابع آب، به فعالیتی زیانده و بیفایده بدل شده است. با وجود گستره قابل توجه حوزه آبریز منطقه، همچنان نه سدی ساخته شده، نه شبکه پمپاژ موثری شکل گرفته، نه برنامهای برای صیانت از این نعمت حیاتی تدوین و اجرا شده است.
جوانان، قلب تپنده هر جامعهاند؛ اما در پلدختر و معمولان، جوان بودن نه افتخار، که باری بر دوش خانوادههاست. پس از سالها تلاش برای تحصیل و ساختن آیندهای روشن، تنها گزینه پیشروی آنان، یا مهاجرت به کلانشهرهای بیرحم است یا ماندن در زادگاهی که بویی از فرصت نبرده است. موج فزاینده مهاجرت نخبگان، زنگ خطریست که سالهاست شنیده میشود، اما ارادهای برای توقف آن وجود ندارد.
از سوی دیگر، جادههای منطقه که بهحق لقب “جاده مرگ” گرفتهاند، هنوز هر روز جان میگیرند و خون میریزند، جادههایی که پدران زیادی را سیاهپوش کردند. بیتوجهی مفرط به زیرساختهای حملونقل، بهویژه مسیرهای پرتردد و پرخطر، نتیجهای جز داغ نشاندن بر دل خانوادهها نداشته است. هر ترک فعل، در این دیار به معنای جان دادن انسانی است؛ اما دریغ از بازخواست و پاسخگویی.
از سوی دیگر، جامعهای که نمیتواند نیازهای مشروع جوانانش را پاسخ دهد، باید منتظر تبعاتش باشد. امروز کمتر جوانی به شغل پدری خود تمایل دارد؛ آنان درآمد، امنیت و آینده میخواهند. در غیاب فرصتهای قانونی و شرافتمندانه، عدهای به ناچار تن به کارهای خطرناک و پرریسک چون شوتی گری میدهند. شوتیگری، انتخاب نیست فریاد بیفرصتی است؛ نتیجه سالها بیعملی، بیعدالتی و بیپاسخگویی.
جوان سرشار از انگیزه در این بی فرصتی و مشغول به شوتی نه قاچاقچی است و نه خلافکار؛ فقط بیپناهه! وقتی فرصت نباشد، خطر شغل میشود ،این شغل پرخطر که از سویی بهعنوان “قاچاق” برچسب خورده و از سویی دیگر، برای برخی تنها راه نانآوری است، هر روز جوانان بیشتری را به کام مرگ، حبس، مصادره دارایی ، جریمه و سوء سابقه میکشاند. خانوادههایی که با هزار زحمت فرزند بزرگ کردهاند، امروز نه در جشن و عروسی، که زیر سایه چمر و نوای عزا، جوان از دست رفتهشان را به خاک میسپارند.
پلدختر و معمولان، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند صدای بلند مطالبهگری هستند ، آری فریاد خاموش این دیار، باید شنیده شود؛ پیش از آنکه فردای دیگری را نیز از دست بدهیم.
ارسال دیدگاه