شایستگی و بایستگی زنان را بپذیریم

زن؛ به عنوان زایش دوباره ی هر آفرینش، به عنوان نیمی از جامعه ی انسانی اگر صدایش شنیده نشود، رنجش دیده نشود، جایگاهش به حق مغتنم شمرده نشود، حقوق و کرامت انسانی اش شناخته نشود، جامعه ای که درآن تنفس می کند از رشد فکری واجتماعی محروم می شود.تربیت انسانی شکل نمی گیرد و زوال روزافزون آن جامعه درهمه ی ابعاد مشهود می شود.چرا که درتعامل وهم اندیشی و با همکناری زن ومرد است که آداب،قوانین ونظام های اجتماعی شکل می گیرند وماهیت اجتماعی متبلورمی شود.اینان در تعامل با هم، آداب و سنت ها، نظام ها و قانون های خاصی را به وجود می آورند. دراثر پیوند با یکدیگر، ماهیت اجتماعی پیدا می کنند.
نقش ومشارکت زنان درامر تحقق اهداف، آمال و نیازهای جامعه کلیدی و درجایگاه خود ارزنده است.بدون حضور زن درجامعه، توسعه ی همه جانبه میسر نمی شود و پیامدهایی را به دنبال دارد که جبران آن هم نیازمند زمان بسیاری است هم درعقب ماندگی فرهنگی، اجتماعی،اقتصادی وسیاسی تأثیرشگرفی دارد.
باورهای غلط اجتماعی مبنی برعدم مشارکت زنان درفعالیت های مختلف،عدم آگاهی زنان نسبت به حقوق شهروندی خود، عدم آگاهی زنان اززمینه های مختلف اجتماعی واقتصادی موجود درفعالیت، عدم حضور زنان درجایگاه مدیریت های کلان، نقش فرهنگی، اجتماعی وتربیتی زنان در خانواده واجتماع، محروم بودن زنان از پست های کلیدی، تفکیک ومرزبندی زنان ازمردان بانگاه صرفاً جنسیت مدار وجنسیت گرا،عدم دانش سیاسی به عنوان پشتوانه ای برای حضور و اجرایی کردن فعالیت های فرهنگی واجتماعی، عدم آموزش مهارت های فردی واجتماعی زنان و…از مهم ترین موانع رسیدن به اهدف بلند رشد وتوسعه ی همه جانبه ی زنان است. همین امر موجب شده که ازاین حقیقت فاصله گرفته شود که زن ومرد ازنظر حقوق اجتماعی استعداد ولیاقت یکسانی دارند و باید به یک اندازه ازآن بهره ببرند یا باورکنند تأثیرگذاری حضور هردو جنسیت درجامعه به یک اندازه است. اگرتفاوتی وجود داشته باشد تنها وتنها در نوع استعداد تک تک افراد از هردو جنس است. بنابراین،جنسیت نمی تواندعامل تبعیض باشد اما آن چه در طول تاریخ مشاهده می شود تفاوت واقعیت جایگاه زنان با حقیقت وجودی آن هاست وهمین انگاره موجب شده که زنان تا به امروز نتوانند جایگاه خود را به درستی درجامعه پیدا وتثبیت کنند.
بلوغ فکری وخودباوری در جامعه در حدی نیست که زنان شایستگی وبایستگی خود را باور کنند که ازحقوق مساوی با مردان برخوردارند وهیچ تفاوتی با مردان درتأثیرگذاری ندارند. دفاع از حقوق زنان فقط در محافل سخنرانی ها و جلسات مطرح می شود اما پای عمل که به میان می رسد همیشه یک جای کار می لنگد.
بیاییم زن بودن را باور کنیم. ایمان بیاوریم به این که زنانی توانا، دانا و آگاه داریم که نقش بزرگی در بالندگی جامعه دارند ومی توانند داشته باشند. باور کنیم زن ومرد هردو مستجمع جمیع صفات حق هستند و باهم ودرکنارهم است که توسعه همه جانبه شکل می گیرد. دربرنامه ریزی و تصمیم های خرد وکلان جامعه بدون مرزبندی و تفکیک جنسیتی نگاه کنیم.به خاطربیاوریم همه ما در دامان پرمهر مادرانی بزرگ شده ایم که اولین درس زندگی مان مهرورزی و عشق بوده است. درفرهنگی زیسته ایم که مادرمان را سمبل مهربانی وعشق می دانیم و درباورداشت های مان موفقیت مردان بزرگ وتاریخ ساز را مرهون تربیت مادران وزنانی بزرگ می دانیم. یادبگیریم شنونده ای خوب، عامل به عملی درست برای زیبا ساختن جهان انسانی باشیم.بشنویم صدای زنانی که زنانگی شان را فریاد می زنند. رنج ودردهای شان را فریاد می زنند. گم شدن درپس وپشت تفکرات مردمحور را فریاد می زنند. زخم های شان را فریاد می زنند.که تنها بگویند من زن ام.هستم.باید باشم.با همه ی زنانگی، همه توانایی ها و داشته هایم، هست بودنم، باخلاقیت وهنرمندی های زنانه ام ومدیریت مدبرانه زندگی دردست های من است. تربیت جامعه در دست های من است. رشد جامعه درگرو پاسداشت حقوق وحقانیت من است.
یک روز نه، درهمه ی روزها و ماه ها وسال های زندگی؛ زنان را آن گونه که هستند باور کنیم نه آن گونه که خود فکر می کنیم و درتصمیمات اتخاذشده به آن باور داریم. برای این که جامعه ی تکامل یافته و روبه رشد داشته باشیم، به جهان زنان، به خواسته های زنان، به هویت زنان، به شعورزنان، به جایگاه زنان، احترام بگذاریم.





ارسال دیدگاه