تقابل فرهنگ سکوت و دیالوگ در مدارس

بر اساس مدل بانکداری تعلیم و تربیت[۲]، معلمان همه دانش لازم را دارند و مانند یک سپرده در بانک قرار میدهند و دانش آموزان سپردهگذارانی هستند که اطلاعاتی را که به آنها داده شده به طور منفعلانه دریافت میکنند و به حافظه میسپارند. همچون یک بانک، اطلاعات ذخیره شده در این شیوه میتواند هر وقت که مورد نیاز بود از حساب برداشت شود. این شیوه آموزش، بازتابی از جوامع سلطهگر است که فریره در اوایل زندگیش به آن واکنش نشان داد. برخی از تناقضات آشکار روششناس بانکداری توسط فریره چنین بیان شده است:
- معلم تدریس میکند – دانش آموزان میآموزند؛
- معلم همه چیز را میداند – دانش آموزان هیچ چیز نمیدانند؛
- معلم فکر میکند- دانش آموزان درباره آن آموزش میبینند؛
- معلم صحبت میکند – دانش آموزان گوش میکنند؛
- معلم ادب میکند- دانش آموزان ادب میشوند؛
- معلم انتخاب میکند و وادار به انتخاب میکند- دانش آموزان موافقت میکنند؛
- معلم عمل میکند- دانش آموزان از عمل گریزانند؛
- معلم سوژه است- دانش آموزان فقط ابژه هستند(فریره، ۱۹۷۰).
با این روششناسی، دانش آموزان دانشی را ذخیره میکنند که در واقعیت امر بر آنها ستم میکند- آنها را چیزهای قابل پذیرشی میسازد، همانگونه که هستند. بخشی از تدریس به روش بانکداری برای مخفی نمودن حقایق مشخصی است که میتواند تمام وجود ما را روشن سازد. بنابراین، آنها خودآگاهی انتقادی را که میتواند دانش آموزان را قادر سازد تا در امورات زندگی خود مداخله کنند، تقویت نمیکند. آموزش و پرورش بانکداری تفکر انتقادی مورد نیاز برای چالش کشیدن ستمگرانشان را ترویج نمیکند. فریره یک مدل آموزشی پیشنهاد میکند که میتواند جایگزین فرهنگ سکوت و آموزش به شیوه و بر مبنای دیالوگ است که آنها را در یک گفت و گوی متقابل درگیر میکند. در این شیوه آموزشی جدید، دانش آموزان و معلمان هر دو به طور همزمان هم معلم و هم یادگیرنده هستند، در این حالت همه سوژهها مبادله کننده و بازتولید کننده دانش هستند. در یک گفت و گو، یک سوال یا مفهوم میتواند از طرف معلم مطرح شود، که به نوبه خود با سوال یا ایده دیگری پاسخ داده خواهد شد. از این سنتزی حاصل خواهد شد که خود یک سوال یا تز جدید مطرح خواهد کرد. هم معلمان و هم دانش آموزان یاد میگیرند و به همدیگر نیز یاد میدهند و نیز به طور انتقادی یک شیوه جدید از تفکر را مییابند. بنابراین در فرآیند گفت و گو چشم انداز و نگاه تازهای از رهگذر تبادل آراء به وجود میآید، که به معلم و دانش آموز کمک میکند تا قلمرو کنشهایشان را گسترش دهند و خودشان را برای رفتارهای تازهای که تحول آفرین است آماده سازند. نتیجه و برآیند ممکن چنین روشی، تغییر موضع یا نگرش است که در اثر شناخت خود، شناخت دیگری و توجه به کیفیات درونی به بصیرت و بازبینی در تربیت منجر میشود. البته باید گفت دیالوگ اصول و قواعد خاص خود را دارد و تا زمانی منش دیالوگ را در زندگی تمرین نکنیم و بکار نگیریم و بازنگری در گفت و گوهای خود نداشته باشیم و سپس به دیگران ارائه ندهیم، دیالوگ واقعی شکل نخواهد گرفت و همچنان دیالوگ گمشده خانواده و مدارس خواهد بود. در آخر می توان گفت نظام آموزشی برای تغییر ذهنیت و نگرش در زمینه فرهنگ سکوت و بانکداری تعلیم و تربیت خود و رفتن به سوی فرهنگ دیالوگ، باید نسبت به توانمندسازی نیروی انسانی خود یعنی معلمان و مدیران در زمینه دیالوگ اهتمام ویژه ورزد و از طریق انجمنهای اولیا و مربیان، والدین را نسبت به اهمیت و رعایت اصول دیالوگ آگاه سازد و آموزش و تمرین اصول دیالوگ را در دستور کار خود قرار دهد. در غیر اینصورت، صحبت از دیالوگ مانند سایر موارد، در چهار دیواری سمینارها، جلسات، سخنرانیها، کنفرانسها، همایشها و کلاسهای درس همچنان محبوس و راه به جای نخواهد برد.





ارسال دیدگاه