بصیر کوشکی طی یادداشتی عنوان کرد:

نگرشی بر اولین خاستگاه مردم بالاگریوه با تأکید بر قدمت و جغرافیای تاریخی

لرها قومی ایرانی ،کهن و اصیل می باشند که در گذشته به شیوه عشایری کوچنده در منطقه وسیعی از غرب،مرکز و سواحل مرکزی جنوب ایران پراکنده و در مجموع به دو دسته لر بزرگ و لر کوچک تقسیم شده و هر دسته از چندین ایل کوچنده شکل گرفته اند.

به گزارش روشنا نیوز، بالاگریوه هم یک جغرافیای تاریخی است و هم تاریخ یک مردم است که در یک جغرافیا تبلور یافته است.شهر سیماشکی (سیمشکی) را می توان اولین خاستگاه مردم بالا گریوه دانست ،شهری که به احتمال زیاد در تپه ی ماسور کنونی وجود داشته است. در زمان حکومت ایلامی ها که در حدود سه هزار سال قبل از میلاد بوده است،شهر سیماشکی مرکز یکی از ایالت های مهم ایلامی ها بوده است.دو سلسله از مردم سیماشکی در دو دوره ی تاریخی در هزاره های سوم و دوم پیش از میلاد در شهر سیماشکی بر کل ایلامی ها حکومت می کرده اند. مردم بالا گریوه اخلاف کسانی هستند که در ابتدا از نژاد بومی آسیانی بودند و پس از ورود اولین شاخه آریایی ها که به کاسی ها معروف بودند با آنها در آمیخته و در بنیان گذاری تمدن و فرهنگ ایران زمین در این جغرافیای تاریخی نقش اساسی داشتند جغرافیایی که از شهر دورود از شمال آغاز می شود، و در جنوب به شهر شوش ختم می شود. بالاگریوه را باید میراثی بزرگ از تمدن و فرهنگ ایران اسلامی دانست.اگر این میراث به درستی مورد واکاوی قرار بگیرد می تواند در پیشرفت و آبادانی این مردم تأثیر بسزایی داشته باشد. این مقاله به صورت توصیفی –تحلیلی و با روش کتابخانه ای تهیه شده است.در این مقاله قدمت تاریخی و جغرافیای تاریخی مردم بالا گریوه مورد بحث و بررسی قرار گرفته و شهر سیماشکی نیز به عنوان گهواره ی تمدن و فرهنگ جغرافیای بالاگریوه تحلیل و توصیف شده است.
جغرافیای تاریخی:
لرها قومی ایرانی ،کهن و اصیل می باشند که در گذشته به شیوه عشایری کوچنده در منطقه وسیعی از غرب،مرکز و سواحل مرکزی جنوب ایران پراکنده و در مجموع به دو دسته لر بزرگ و لر کوچک تقسیم شده و هر دسته از چندین ایل کوچنده شکل گرفته اند.در مورد جایگاه اولیه آنها در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری قمری چنین نوشته اند:لرستان در شمال خوزستان واقع شده و قلمرو آن تا حدود اصفهان در منطقه جبال(کوهستان)ادامه می یابد،لرستان قبلا ضمیمه خوزستان بوده ولی اکنون جزء ناحیه جبال محسوب می گردد.اصطحزی در سال ۳۴۰ هجری قمری مرکز لرستان را شهر«لور» نامید و متذکر شده که لور شهری آبادان است و هوای کوه به آن غالب .اصطحزی در نقشه صوره جبال شهرهای کوهستان را چنین به دنبال هم می نویسد:همدان،رود آور،نهاوند،لاشتر(الشتر) ،شابرخاست(خرم آباد) و لور.
البته قوم لر در پهنه وسیعی از کوه های غرب میانه پراکنده بوده اند و ولایت مانرود مرکز تجمع سیاسی و حکومتی آنها بوده است زیرا منطقه مانرودارای قلعه نظامی مهم و مستحکمی بوده با دژی سخت استوار به نام «منگره» که تسخیر آن در آن زمان ناممکن بوده است. قلعه منگره در «بالاگریوه»کنونی در شمال ملاوی واقع بوده است.(صفی نژاد،۱۳۸۰،صص ۴۴۶-۴۴۵)
شهر لور احتمالاً در منطقه ی- چمشک کنونی بوده است. لرستان از نظر طبیعی ناحیه ای کوهستانی است،سلسله جبال زاگرس از شمال غربی به جنوب شرقی در آن امتداد یافته اند و تنها یک هفتم از مساحت استان مسطح می باشد.بلندترین نقاط استان، ارتفاعات اشترانکوه است که در حدود ۴۳۰۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و پایین ترین نقاط در قسمت جنوبی استان در بخش الوار گرمسیری شهرستان اندیمشک فقط ۳۰۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد.(بیرانوندی،همان منبع، ص ۳۳)
رزم آرا در مورد جغرافیای بالاگریوه چنین می نویسد:«…..منطقه ی بالاگریوه واقع است در سمت خاور لرستان ،از شمال محدود به کوه هشتادپهلو و طاف از باختر محدود به جاده شوسه خرم آباد- دزفول، از جنوب محدود است به رودخانه دز تا صالح آباد،از خاور محدود است به رودخانه ی سزار»(رزم آرا،۱۳۴۰،ص ۲۲۶)
اگر به صورت تقریبی و یک محاسبه ساده بخواهیم مساحت منطقه ی بالاگریوه را حساب کنیم باید بگوییم که بیشترین طول جغرافیایی این منطقه بیش از ۲۵۰ کیلومتر و بیشترین عرض جغرافیایی بیش از ۱۵۰ کیلومتر و این یعنی مساحتی حدود ۴۰ هزار کیلومتر مربع و اگر حتی نیمی از این رقم را به حساب بیاوریم حدود ۲۰ هزار کیلومتر مربع مساحت خواهیم داشت.(پاپی بالاگریوه،همان منبع، ص ۴۵).
از شهرهای مهم جغرافیای بالا گریوه می توان شهر خرم اباد ، اندیمشک، دورود، آبدانان ،دره شهر، پلدختر، ویسیان، سپید دشت، معمولان و شوش را نام برد.
از نظر تاریخی شهر سیمشکی را باید قدیمی ترین شهر جغرافیای بالاگریوه قلمداد کرد به نظر نگارنده محل شهر سیمشکی،تپه کنونی ماسور بوده است. گرچه برخی محل شهر سیمشکی را الشتر یا مناطق دیگری از لرستان ذکر کرده اند.
جغرافیای بالا گریوه، جغرافیایی تاریخی و وسیع است که میراث دار تاریخی بزرگ و بلند می باشد و بخش بزرگی از تاریخ بزرگ ایران زمین را در بر گرفته است.
شمالی ترین شهر جغرافیای بالا گریوه شهر دورود است که از نظر آب وهوایی دارای آب و هوایی سرد می باشد و جنوبی ترین شهر در جغرافیای بالاگریوه، شوش است که دارای آب و هوایی گرم می باشد.
دره مُنگِرِه که در قلمرو میانکوه بالاگریوه است دره ای است در حدود ۱۸×۲۴ کیلومتر با دیواره های کوهستانی مرتفع که به همین علت پهنه دره در روز بیش از پنج ساعت آفتاب گیر نیست. رود منگره در دل دره جاری است و پس از عبور از یک تنگه کوهستانی به روخانه انارکی که در منطقه قیراب (قیلاب) جاری است، پیوسته بالا رود(بلارود) را تشکیل داده و به سمت جنوب جریان می یابد. چشمه سارهای فراوان،درختان بلوط ،کاخن، ارژن ،کیکم، در دامنه کوه های فراوان و در زمستان و بهار سطح دره مملو از گل های رنگارنگ مخصوصاً گل نرگس است که فوق العاده زیاد و معطرند،باغ های میوه و زراعت غلات و ذرت در آنجا رواج دارد، منطقه ای است پر میوه که مازاد انار، انجیر، انگور،و دیگر میوه های فراوان منگره را به دزفول می برند.(صفی نژاد،همان منبع، صص ۴۳۰-۴۲۹).
علاوه بر این دره، جغرافیای بالا گریوه شامل دشت های کره گاه و جایدر نیز می باشد.
قدمت تاریخی:
ورود آریاییها به فلات ایران در گروه های گوناگون بزرگ و کوچک، طی تقریباً هزار سال به طول انجامید و سرانجام، در اوایل هزاره اول قبل ازمیلاد جایگزینی و سپس ایجاد فرمانروایی های آنان در نقاط گوناگون این سرزمین شکل گرفت. ایران در ابتدای هزاره اول ق. م؛درحالی که زندگی سیاسی ، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و نیز تمدن پر بار و درازی را گذرانیده و هر قسمت آن تحت حاکمیت قومی تاریخ بومی خود را پشت سر گذاشته بود،این بار با اقوام تازه نفس آریایی زندگی تاریخی نوین خود را آغاز کرد که دوران ایران باستان را شکل داد و حدود هزار سال به طول انجامید. در هزاره سوم ق. م؛ کاسیها مهمترین قبایل بومی آسیانی دامنه های زاگرس به شمار می رفتند. محل اصلی سکونت آنان لرستان امروزی بوده است که از هزاره های پیشتر در این منطقه ساکن بوده اند و به تدریج با افزایش تعداد افراد و نیروی قبیله ای فراوان، منطقه ای وسیع از دامنه های جنوبی دریای خزر تا کردستان و کناره های غربی کویر مرکزی ایران را تحت سیطره ی خود قرار دادند.کاسیها در نیمه هزاره دوم ق. م. با گروه های آریایی مهاجر مخلوط شدند و از این زمان نیروی فزونتری یافتند.آنان به دره ی رود دیاله سرازیر شدند و حملاتی را به بابل آغاز کردند.این پیشرفت را بخصوص باید نتیجه شناسایی اسب در نزد آنان دانست. کاسیها از این حیوان استفاده های بسیار می کردند به گونه ای که اسب در همه شئون زندگی مادی و معنوی آنان نمودار است. کاسیها برای مدت سه قرن در بابل حکومت راندند.به احتمال قریب به یقین نام دریای کاسپین (بحر خزر)، که در منابع کهن آمده است و قزوین که معرب کاسپین است،همچنین کاشان از نام این اقوام گرفته شده است. گنجینه های مفرغی در لرستان و کرمانشاه، بخصوص در شهر هرسین به دست آمده که متعلق به آنان است (بیانی،۱۳۸۴،صص ۱۳-۵).برای اطلاعات بیشتر در مورد کاسی ها؛ر. ک. گیرشمن،۱۳۷۹،صص ۵۶-۵۵).
البته قبل از کاسیها در کوههای زاگرس،ایلامی ها ساکن بوده اند،در سال ۲۰۷۰ ق.م. سلسله ی اول سیمشکی (simFH HHashki) یا سیمش توسط شخصی به نام تزیَّت (Tazita) تأسیس شد،سیمشکی احتمالاًدر نزدیکی خرم آباد کنونی بوده است.
سلسله دوم سیمشکی نیز از سال ۲۰۴-۱۸۵۰ ق.م. حکومت کرده است.(جمعی از مولفان،۱۳۸۲،ص ۱۳۵ تا ۱۴۷). در هزاره اول پیش از میلاد آریایی ها به فلات ایران وارد شدند و در این دوره تاریخی است که تقسیم آریاییها به سه شاخه ی مادها،پارس ها، و پارتها معنا و مفهوم می یابد.(گیرشمن،همان منبع،ص ۶۴-۶۳)
البته فرانک هول،قدمت تاریخ لرستان را با استفاده از روش کربن ۱۴ ،بین چهل تا شصت هزار سال قبل از میلاد تخمین زده است.(بیرانوندی،۱۳۸۷،ص ۱۷)
با توجه به مطالب مذکور،میتوان گفت لرهای لرستان از بازماندگان کاسیها می باشند که از سه هزار سال قبل از میلاد در کوه های زاگرس زندگی می کرده اند.با ورود آریاییها به فلات ایران در هزاره ی قبل از میلاد ،کاسیها نیز مانند سایر اقوام بومی ایران با آنان در آمیخته و به زندگی در کوه ها و دشت های زاگرس ادامه داده اند.از روی حدس و گمان و با توجه به خصوصیات طوایف بالا گریوه می توان آنها را از بازماندگان اصیل،کاسیها دانست البته باید گفت یکی از مناطقی که پارسیان و مادها در آن زندگی کرده اند جغرافیای تاریخی طوایف بالا گریوه می باشد. دلیل این ادعا کشف آثار تاریخی در این منطقه و وجود ابنیه ها و آثار باستانی در این جغرافیای تاریخی می باشد. حمدالله مستوفی که بیش از هفتصد سال پیش می زیسته اند به نام چند طایفه از طوایف بالا گریوه از جمله طوایف جودکی و کوشکی اشاره کرده است.هفت ایل و طایفه ی تشکیل دهنده ی بالا گریوه به نامهای پاپی،ساکی،رشنو،دیرک ون،جودک(جودکی)،کوشکی ،بازگیر بوده اند وهمه ی این نامها و واژه ها آریایی و ایرانی می باشند و دارای خاستگاه آریایی می باشند. (پاپی بالا گریوه،۱۳۹۰، ص ۳۷).
روایتی محلی وجود دارد که این روایت سینه به سینه تا زمان کنونی به ما رسیده است و آن اینکه سالخوردگان و پیران قوم معتقدند «نیای ساکی و پاپی برادر بوده اند و نیز دیرک و جودک پسران شخصی به نام درویش بوده اند،و درویش هم پسر آران(آلان) بوده است و نیز نیای رشنو، نیای کوشکی و …همه با هم در بالا ترین نیا به شخصی به نام اوتان به هم می رسند و معتقدند که اوتان از سرداران هخامنشی بوده است.(پاپی بالا گریوه،همان منبع،ص۳۹).
سیماشکی گهواره تمدن و فرهنگ:
ایلامی ها،سرزمین خود را هلتمتی(Haltamti) یعنی سرزمین مقدس یا سرزمین خدایان می خواندند. قسمت اصلی سرزمین ایلام، دشت شوش یا شوشون(خوزستان کنونی)بود که صورت یونانی آن سوزیاناست؛اما حدود ایلام بسیار گسترده تر از این دشت بود.در ادوار اوج تاریخ ایلام،حدود آن در شمال تا کویر مرکزی ایران،اصفهان و خرم آباد کنونی،در جنوب تا خلیج فارس،در مشرق تا شهر سوخته در نزدیکی زابل کنونی و در مغرب تا دشت بین النهرین می رسیده است.مردم سرزمین های بین النهرین یعنی سومر،آکّد،بابل و آشور در طول تاریخ باستان با ایلامی ها ارتباط داشتند. به گفته اومستد:«موطن اصلی ایلامی ها کوههای زاگرس بوده است.»(oims tead(1960).p.31.)
گیرشمن،معتقد است در هزاره سوم پیش از میلاد،اراضی واجد تمدن از کوه های زاگرس فراتر نمی رود.(گیرشمن، ۱۳۷۹،ص ۴۳).ا
دوره آغاز تاریخ سرزمین ایلام مربوط به سال ۲۷۵۰ ق.م. است.حاکمان سلسله سیماشکی یا سیمشکی در دوره بر تمامی ایلامی ها حکومت کرده اند. محل جغرافیای سیماشکی به احتمال زیاد تپه ی کنونی ماسور بوده است.
سلسله اول سیماشکی در سال ۲۰۷۰ ق.م. تأسیس و در سال ۲۰۴۰ ق.م. منقرض شده است؛موسس سلسله شخصی به نام تزیّت(Tazitta) بوده است. سلسله دوم سیماشکی در سال ۲۰۴۰ ق.م. توسط گیرنّم(Girnamme)تأسیس و در سال ۱۸۵۰ ق.م. توسط اپرتی(Eparti) منقرض شده است.(جمعی از مولفان،۱۳۸۲،ص ۱۳۷ تا ۱۵۱)
بیانی،نژاد ایلامی ها را نژاد بومی آسیانی ذکر می کند.(بیانی ، ۱۳۸۴،ص ۱۹)
گرچه برخی از مورخین، زادگاه اصلی کاسی ها را رشته کوه های لرستان ذکر میکنند. (ر.ک.گیرشمن،۱۳۷۹،ص ۵۵)اما احتمالاً کاسی ها اولین شاخه یا گروه از آریاییها بودند که در حدود ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد به فلات ایران مهاجرت کردند( جزوه ی درسی،دکتر خدایی ،۱۳۷۵) و اولین بار نیز نام کاسی ها در ۲۳۰۰ ق. م. میلاد در الواح پادشاهان ایلامی آمده است.اگر کاسی هارا قدیمی ترین گروه آریایی به حساب آوریم بایستی اسلاف مردم بالاگریوه راازاین قوم بدانیم .کاسی ها پس از ورود به لرستان کنونی با بومیان ایلامی در آمیخته وبنیانگذارتمدن وفرهنگی شدند که تمدن و فرهنگ سیماشکی مهمترین جلوه ی آن بود. البته هنگامی که در هزاره ی اول قبل از میلاد مادها و پارس ها به طرف مرکز ،جنوب و جنوب شرقی ایران سرازیر شدند،یکی مهمترین جغرافیاهای که در آنجا سکونت کردند جغرافیای تاریخی بالاگریوه می باشد. بالاگریوه محل گذر جاده تاریخی شوش به همدان در زمان هخامنشیان (۵۵۰-۳۳۰ ق.م.)بوده است؛جاده ای که از محل میانکوی امروزی یعنی در کنار دهکده ی چمشک عبور می کرده است.
شهرسیماشکی در زمان ایلامی ها گهواره تمدن و فرهنگ مردمانی بوده است که در جغرافیای ایلام آنروز زندگی می کرده اند. جغرافیایی که از اصفهان امروزی تا آبهای نیلگون خلیج فارس گسترده بوده است. شهر شوش نیز که پایتخت اصلی ایلامی ها بوده است مرکز تمدن و فرهنگی بوده که با تمدن و فرهنگ بین النهرین در رقابت و تعامل بوده است. در دوران حکومت مادها(۷۰۰-۵۵۰ ق.م.)کاسی ها در لرستان امروزی با مردم مادی در آمیخته و بنیانگذار مدنیتی شدند که در زمان حکومت هخامنشیان تمدن و فرهنگی را به جهان آن روز عرضه نمود که برای تمامی مردم دنیا الگو و نمونه بود. ساختار اجتماعی و فرهنگی هخامنشیان به صورتی بود که کارگران آن دوره از بیمه تأمین اجتماعی برخوردار بوده اند و مهد کودک آن دوره مجری و متولی تعلیم و تربیت بچه های زیر شش سال بوده است.(ر. ک.کورش کبیر بر بام اندیشه،بصیر کوشکی ،۱۳۹۱،ص ۱۳۰).
با توجه به آنچه گفتیم، شهر سیماشکی را بایستی گهواره تمدن و فرهنگ زمان ایلامی ها دانست. شهری که دروازه تمدن به سوی نیمروز ایران زمین بوده است.قدم به قدم سرزمین و جغرافیای مردم بالاگریوه، سخن از مدنیت و فرهنگ می گوید. شهر پلدختر که در حوزه جغرافیای بالاگریوه قرار گرفته است در واقع گذرگاهی تاریخی بوده است که نقش انتقال تمدن و فرهنگ را از شمال به جنوب ایران را ایفا نموده است.دشت کرگاه که در جنوب خرم آباد واقع است تختگاه و نشیمن مردمی بوده است که روزگاری جاده شاهی از میان آن عبور می کرده است و دو پایتخت بزرگ باستانی ایران یعنی شوش و همدان را به هم وصل می کرده است. تپه ی ماسور شناسنامه ی مردمی است که روزگاری با تمدن و فرهنگ مردم بین النهرین در تعامل و رقابت بوده اند،مردمی که جلوه های تمدنی و فرهنگی را از تمدن های بزرگ بین النهرین گرفته و پردازش نموده اند و سپس در قالب جدید به آنها پس داده اند، به قول معروف آنها می گرفتند،پردازش می کردند و پس می دادند. اینکه اسلاف مردم بالاگریوه به کجا و کدام قوم می رسد شاید چندان مهم نباشد مهم آن است که مردم بالاگریوه در تاریخ ایران زمین، موثر و خلاق و مبتکر بوده اند. مهم آن است که مردم بالاگریوه، در میان تند بادها و حوادث تاریخی توانسته اند هویت اصلی خویش را حفظ نمایند و توانسته اند فرهنگ اصیل خود را نسل به نسل انتقال دهند. جغرافیای تاریخی بالاگریوه، مرکز ثقل تمدن و فرهنگ ایران اسلامی می باشد،مردمی میراث دار این تمدن و فرهنگ می باشند که همواره به ایرانی بودن خویش می بالند و اسلامی بودن خود را افتخاری بزرگ می دانند.
نتیجه:
بالاگریوه واژه ای زیبا و با معناست که در دل خویش میراث بزرگی از گذشته ها دارد.بالاگریوه تنها شامل چند طایفه نیست بلکه محصول و تاریخ هزاران سال کار و تلاش مردمانی است که در این جغرافیا با هم و در کنار هم زیسته اند. بالاگریوه سرگذشت مردمانی است که با عشق و ایمان به خدا و در جهت خدمت به همنوعان خویش،خوبی ها را نسل به نسل انتقال داده و همواره از تفرقه و نفرت بیزار بوده اند.
میراثهای اجتماعی و فرهنگی مردمان بالاگریوه در راستای دوستی ،زندگی مسالمت آمیز،وحدت و همکاری،کار و زندگی و پاسداشت عشق و معنویت بوده است. احترام به پدر و مادر،فراگیری علم و دانش ،توجه به شعر و شاعری، اهمیت دادن به موسیقی؛ همکاری و همراهی با هم، ایثار و گذشت، تعاون، همدلی، دفاع از میهن و همه ی واژه های خوب از کلید واژه های فرهنگی و اجتماعی دیار بالا گریوه بوده اند. موسیقی این دیار که ریشه در تاریخ باستان ایران دارد،در راستای عشق به همنوع و دفاع از دیار و کشور بوده است و در جهتی دیگر به همدردی و همنوایی می پرداخته است،شور،عشق ،حماسه و معنویت چهار ضلع نواها و آوازهای مردمان این جغرافیا بوده اند. شعر شاعران دیار بالا گریوه در جهت عشق به خدا،دلربایی و دلداری انسان،وصف طبیعت و پاسداشت زندگی بوده است، شعر هایی که ما را با هم و برای هم می داند و می خواند، کینه ها را به دور می ریزد و محبت و دوستی را پر رنگ می کند و امید را در دل و جان می کارد.قصه ی مادران این دیار،قصه شیرزنانی است که همراه و همدوش با مردان با ارده ی آهنین خویش،هر محالی را شدنی کرده اند و در دامن خود شیر مردانی را تربیت کرده اند که در روزهای سخت، متجاوزان به کشور را پشیمان کرده اند. و قصه رزمشان را بایستی در مثنوی هزارمن نگاشت.
واژه بالاگریوه، واژه ی مملو از عشق و خوبیهای مردمانی است که آموزگارشان حضرت محمد(ص) به آنها درس رحمت و گذشت داه است و مولایشان حضرت علی (ع) به آنها صبر و عبودیت را آموخته است و اخلاق و انسانیت را از مکتب اهل بیت به ارث برده اند. بالاگریوه را بایستی میراثی بزرگ دانست که با شناخت آن می توان آینده ای زیبا را برای مردمان این دیار ترسیم نمود.گذشته ی بالاگریوه مملو از واژه های زیبا و ارزنده ای است که با وا کاوی آنها می توان گنجینه گرانبها را بدست آورد،و از آن در جهت وحدت و پیشرفت این دیار استفاده کرد.بالاگریوه، میراث دار تمدن و فرهنگی بزرگ و پربار هستند که اگر به درستی شناخته، گزینش و انتخاب شود می تواند پتانسیل بزرگی برای پیشرفت و آبادانی این مردم باشد،مردمی که همواره با صلح و صفا در کنار هم بوده اند و اتحاد، صمیمیت،ایثار،همدلی و یکرنگی را همواره پاس داشته اند. امید است برگزاری این همایش ها نیز در جهت وحدت و اتحاد مردم بالاگریوه باشد و پیشرفت و آبادانی را برای مردم این دیار به ارمغان بیاورد.
این خاک سخن می گوید
اهل سیماشم ، شهری در هزاره های دور، ایلامی ام ، نسبم می رسد به دشت کرگاه از پل کلهر میرسم به نیمروز ایران زمین ، گذرگاه تاریخی ام پلدختر ، نسبتی نزدیک دارم با جاده ی شاهی ، راهی که می گذشت از چمشک و طایی ، اهل دورودم می رسد صدایم تا اندیمشک ، نشانی دارم از رود کشکان ، نام شهر مرا به یاد دارد خایدالو ، می داند رازهایم شاپور خواست ، می شناسم به خوبی کوچه های ماداکتو را، از تبار کاسیتم ، نوایم دایه دایه و بزران بزران ، آب انبارم غار کوگان ، میوه من گیرچ و هلونه، بلوط غذای من است ،دارویم کلکنه و ازبوه ، گنجینه من زیر تپه ماسور، نقاشی ام آبشار افرینه ، زیارتگاهم شاهزاده احمد و امام زاده محمد، چوب دستی ام برالیک ، اسلحه ام قلماسنگ ، بازی ام دارپلان و الو ، قهرمانانم شهیدان راه وطن ، اهل گذشتم ، همه را دوست دارم ، بالاگریوه ایم ، میراث دار هزاران سال تمدن و فرهنگ ، دغدغه ام : وحدت ، معنویت و پیشرفت دیارم بالاگریوه .
منابع و ماخذ
۱-بیانی ، شیرین ، ۱۳۸۴ ،تاریخ ایران باستان ،ج ۲ ،تهران ،انتشارات سمت.
۲-بیرانوندی ،حسین ،۱۳۸۷ ،لرستان در دوران باستان ، خرم آباد،انتشارات شاپور خواست.
۳-پاپی بالاگریوه،مراد حسین،۱۳۹۰،دیار بالاگریوه ، ج ۱ ،خرم آباد ،انتشارات افلاک.
۴-جمعی ازمولفان ،۱۳۸۲ ،تاریخ ایران باستان ،ج ۱،تهران ،انتشارات سمت.
۵-صفی نژاد ،جواد ،۱۳۸۰ ،لرهای ایران ،تهران ،نشرآتیه.
۶-کوشکی ،بصیر ،۱۳۹۱ ،کورش کبیر بر بام اندیشه ،خرم آباد ،انتشارات شاپور خواست .
۷-گیرشمن ،رومن ،۱۳۷۹ ،تاریخ ایران از آغاز تا اسلام ،ترجمه ی محمود بهفروزی ،تهران ،انتشارات جامی