سیلِ طبیعت، سیلیِ مدیریت!
ابوذر بابایی زاده، نویسنده و خبرنگار طی یادداشتی که برای گفتار ما ۲۴ ارسال کرده است، نوشت: جای درد سیل خیلی زود خوب میشود که زمین به خودش از این سیلابها بسیار دیده، اما سوزِ سیلی مدیریت بحران بر صورت نحیفِ مردم این دیار به این سادگی آرام نمیگیرد.
راستش سالهاست که ما پیش چشم بومی و غیربومی، از نقطهی ززوماهرو تا شعاعی به فاصلهی جغرافیای لرستان به وقت هر بحران بر روی کول مردانمان و در میان شیون زنانمان تشییع میشویم بیآنکه تنِ مسئولی بلرزد از این همه درد!
چرا کسی نمیپرسد بعد از عمری تجربهی بحران همچنان ما غافلیم و هی غافلگیر میشویم!
برخلاف زلزله به لطف علم، بشر امروزی از محل رخدادی مانند سیل پیش از آنکه واقع شود آگاه است اما نمیدانم چرا در ایران ما همواره پا در گل میمانیم و سر در هوا، دلیل این میزان ناتوانی در بحرانها چیست!؟
به گواه دانشِ مردان علمی که امروز در حاشیه نشسته و شاهد گلی شدن پاچهی شلوار ناکاربلدها هستند ، براساس آمار ،خسارات ناشی از سیلاب از نظر تلفات جانی و مالی مقام اول را در میان حوادث دیگر دارد و هشدار و پیشبینی سیلاب و البته مدیریت درست پیش از وقوع بحران میتواند یکی از موثرترین روشها در کاهش خطرات و خسارات ناشی از سیلاب باشد اما این مدیریت امروز چرا این میزان لنگ میزند!؟
فیالمثل آخرینباری که پاچهی شلوار شهردار شهر سیلزده بدون حضور دوربین گلی شده و یا آخرین باری که استانداران منصوبی دولت سیزدهم بحران را تجربه کردهاند چه زمانی بوده است که بگوییم اینان حداقل یکبار تجربه بحران را داشتهاند چرا که قطعاً بسیاری از همین آقایان دارای منصب نه در مقام عمل که از لحاظ علمی نیز نمیدانند “مدیریتبحران” یعنی چه!؟
حالا فکر میکنید چه میزان صفرکیلومترهایی که تنها دلیل انتصابشان حضور زیرکانه در ستاد تنها کاندیدای پیروز بوده ، امروز در دل بحرانهای اینچنینی توان مدیریت دارند!؟
امروز که کشور به قول خودتان مدیریت یکدستی دارد، دیگر خبری از کمیتههای حقیقتیاب نیست تا بفهمند چرا سیلی که از زمان وقوع آن باخبر بودیم ، جان بیش از ۶۰ هموطن را گرفت و بیش از ۳۰ هموطن را از نظرها پنهان کرد!؟
آقایان نماینده!
در زمان سفارش فلان گزینه برای فرمانداری، غیر از شاخصِ مرید بودن آقای فرماندار ، چه میزان به مدیر بودنش تاکید دارند که شرط مدیریت بحران نه ارادت سیاسی که اراده و جنم مدیریتی است بعلاوهی علم و تجربه!
جای سیلیِ سیل، خیلی زود خوب میشود، زمینها بازهم کشت میشوند، ماهیها به آب انداخته میشوند، خانهها ساخته میشوند و جادهها ترمیم اما آدمهای رفته دیگر بر نمیگردند و این دردِ سیلی مدیریت است که تا ابد چون حسرتی در دل باقی میماند و زخمش به این راحتی آرام نمیگیرد مگر آنکه عبور کنیم از این منیتهای سیاسی و فضا بدهیم به آنان که فارغ از این جریان و آن جریان کاربلدند و بحران را با جان و دل میشناسند ، بگردید از این مردان و زنان آن گوشه و کنارههای هر دستگاهی پیدا میشود که از بخت بدشان با مُشت پُر ، هرگز پُشت پُری نداشتهاند!
ارسال دیدگاه